دلنوشته همسران شهدای مدافع حرم | ... |
.
رفتی…
اربا اربا رفتی…
به خیال خود میگویم حقت بودکه تکه هایی ازطهارت پیکر غریبت،نزد عقیله به امانت بماند…
دیدی؟!
دست آخر دُر نجفت باحکاکی یازهرایش خریده شدو به امضای عمه ی سادات درآمد…
تو یک تنه تفسیر زیارت عاشورای حسین شدی…
خیالت راحت راحت محسن جان…
حالاخدای تو بدجور عاشقت شده است…
دیگرنزد علیت اشک شرم نریز…
میبینی؟!
هرتکه از بدنت فریادی برای شیعه شد…
فریادی برای حقانیت راهت…
وفریادی برای حسینی شدنت…
آرام باش محسن…
علی اصغرت درآغوش مادر ندای العطش سرنمیدهد…
اینجا،ازخون تو رودهای زیادی پدیدآمده است…
رودهایی که نگذارد،دیگرنوزادی خون گلو بنوشد…
وسرداری آسمان راگلگون ازخون طفلش کند…
که مبادا سنگینی این بار،زمین رابه غارت برد…
محسن جان…
برای دومین شهادتت کمی آرام تر شهیدشو…
فریادشهادتت زمین رابه یغما برد…
فریادشهادتت گوش ظالم و فتنه گر راکر کرد…
دیگربس است…
کمی آرام تر…
#?سادات_بانو?
#شهیدمحسن_حججی
#مدافعان_حرم
#محرم
#السلام_علیک_یااباعبدلله
[جمعه 1396-07-14] [ 12:51:00 ق.ظ ] |
فرم در حال بارگذاری ...